این وبلاگ به wordpress.com منتقل شده است.

آدرس جدید

alibroujerdi.wordpress.com

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید

تگها :
{ ارسال شده در توسط علی بروجردی }

یک لحظه چشم هایتان را ببندید و به مرگ خودتان فکر کنید. نه! به اینكه بعد از مرگ چه اتفاقهایی ممكن است برایتان بیفتد و احتمالاً نکیر و منکر و عذاب و فشار قبر و اینها اصلاً فکر نکنید. فقط به این فکر کنید که یک روحِ رها هستید که می تواند همه جا برود و همه را ببیند.

اول پدر و مادر و خواهران و برادران و در صورت وجود، همسر و فرزندان خود را می بینید. ضجه و زاری می زنند. حالشان خیلی بد است. به مرزهای جنون نزدیکند. مادرتان که اصلاً طاقت به هوش ماندن را ندارد. اوضاع خیلی خراب است. بغض می کنید. دیگر تحمل دیدن این صحنه ها را ندارید.

حالا نوبت دوستان است. وقتی خبر را می شنوند از درد فریاد می کشند. ناگهان همه خاطراتِ با هم بودن هایتان برایشان تداعی می شود. اشک نمی تواند پاسخگوی دلتنگی شان شود. این خبر تلخ را باور ندارند. بغض حالا دیگر گلویتان را بدجوری می فشارد.

محل کارتان را می بینید. یک نفر تلفنی خبر را به همکارانتان می گوید. کسی که با تلفن حرف می زند ناگهان ساکت می شود. گوشی از دستش می افتد و اشک است که بی اختیار سرازیر می شود. طولی نمی کشد که همه می فهمند. همه بهت زده اند و نمی دانند باید چه بکنند. حالا دیگر به وضوح دارید گریه می کنید!

گاه می اندیشم

خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید

آن زمان که خبر مرگ مرا

از کسی می شنوی، روی تو را

کاشکی می دیدم.

شانه بالا زدنت را

_ بی قید _

و تکان دادن دستت که،

_ مهم نیست زیاد _

و تکان دادن سر را که،

_ عجیب! عاقبت مرد؟

_ افسوس!

کاشکی می دیدم.

نمی توانم بگویم تجربه خنده داری بود. چون واقعاً گریه کردم. فقط نمی دانم چرا فکر کردم همه ناراحت می شوند! هر چه بود این فکر، می دانم که ناشی از خودشیفتگی نبود. شما هم اگر دوست دارید کمی به این موضوع فکر کنید. ببینم تجربه مشترکی کسب می کنیم یا نه!

Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other ::

هیچ بازخوردی "خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید"

ارسال یک نظر